راز و اندوه یک خیابان

 

 

پیوست: Giorgio De Chirico - The Melancholy and Mystery of a Street - 1914

نظرات 2 + ارسال نظر
علی چهارشنبه 1 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:05 ب.ظ

بی ریخته این!

:)))) خودت بی ریختی:دی

پیوست: ببین علی، مفهوم این نقاشیه که این اثر رو معروف نگه داشته. مثل اکثر نقاشی های سوررئالیسم. اینقدر که تو استقبال کردی، ناامید شدم که ادامه بدم!

علی شنبه 4 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:15 ق.ظ

شعر نو هم لابد برای صاحاب اش یک مفهومی دارد. گلاب به رویتان یک تپه «محمود» هم می تواند مفهوم داشته باشد، یک آفتابه، اصلاً چرا راه دور می روی، از مگس کش مفهومی تر وجود دارد؟ خروار خروار مفهوم از لابلای سوراخ های گاهاْ پرشده با ریق مگس بیرون می زند از اش. مرگ، حیات، تنازع بقا، مبارزه ی ظالم و مظلوم، آسایش و تن پروری، ارسطو با همه ی یال و کوپال اش، قیام پرولتاریا علیه بورژوا. دلیل نمی شود که قشنگ باشد. دلیل نمی شود هر کس هر مفهومی را با نهایت بی سلیقه گی بپاشد روی صورتمان به اسم هنر، پس زیبا باشد، پس موثر باشد. پس اصلاً هنر باشد. پس به به و چه چه بکنیم که معروف است. که یک سری آدم که گفتند یک چیز خوب است، پس لابد خوب است، ما که سر در نمی کنیم! اگر ما سر در نکنیم که دیگر هنر نیست، قرابتی با ما نداشته باشد که به هیچ نمی ارزد. نه، همان که گفتم، به نظرم، به سادگی هر چه تمام تر، «بی ریخت» است این.

اگر تو سر در نمی کنی، من خوب باهایش ارتباط برقرار کرده ام، از همان دو سال پیش. خوب نگاهش کن، آن دخترک دووان که خودش و سایه اش هر دو سایه اند، منم. آسمان را می بینی که چه تیره است، اما چه نور تند زردی توی سطح خیابان پخش است. و این ساختمان ها، این ساختمان های طولانی و بلند، بدون هیچ آرایش و پیرایشی، بدون هیچ تزئینی، با آن پنجره های سیاه، که چسبیده اند به سقف، و آنقدر دور در نظر می آیند که هوس نمی کنی پشت هیچ کدامشان بایستی، و همان انتهای باریک خیابان را ترجیح می دهی برای بیهوده دویدن، اینها دنیای منند. و آن سایه. آن سایه سیاه بزرگ را می بینی؟ که سمت دخترک می آید؟ آن سایه که علتش پشت آن ساختمان پنهان است. آن سایه کابوس های من است. و نگاه دخترک، که نه به سایه ی روبرو ست و نه به آن حلقه. می دانم، در هپروت است. و حتی آن پرچم قرمز هم برای من یک نماد است... لابد برای نقاش "راز"ی میان خیابان بوده، اما برای من،فقط "اندوه خلوت یک خیابان" است.
راست می گویی، قشنگ نیست. بی ریخت است.

دخترک کفش به پا ندارد، این خوشحالم می کند، رهاییش هنوز راضی نگه ام می دارد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد