فقط دوستمان نداشتند

برایم یک هدیه فرستاده بود. در حالیکه اصلا انتظار چنین هدیه ای را نداشتم، فقط بر و بر نگاه می کردم. پرسیدم این چیست. و گفت فلانی برایت فرستاده. عصبانی بودم. چون به اش گفته بودم حاضر نیستم هدیه هایش را بپذیرم،چون دلیلی برای اینکار وجود ندارد. اس ام اس می دهم که چه دلیلی دارد که برایم هدیه می فرستی!! می گوید فقط دلم می خواست چیزی که دوستش داری را داشته باشیش. می گویم ولی من نمی خواهمش. نشانی می دهد به فلان روز به فلان ساعت که من  داشتم با فلانی حرف می زدم با اشتیاق گفته ام که من همیشه دلم می خواهد یکی از این آونگ ها را از نزدیک ببینم. خفه می شوم از این همه ریز بینی. من حتی خودم هم درست یادم نبود که همیشه دلم می خواست همچین چیزی را ببینم، ولی او یادش بوده است. هدیه را پس می فرستم... من هیچ چیز از او یادم نیست. حتی نمی دانم چه فصلی به دنیا آمده، چه برسد به روزش!! نمی دانم چه دوست دارد؟ نمی دانم از چه چیز متنفر است. یادم نمی آید چه چیزها به من گفته. یادم نمی آید چه چیزها به من نگفته. فقط یک چیز می دانم، من هیچ وقت نمی دیدمش، و هیچ وقت نمی شنیدمش. و برایم با دیوار هیچ فرقی نداشت. و همیشه این را به او هم می گفتم. دارم به این نتیجه می رسم که این رسم عاشق است، که تو را بیشتر از خودت دوست بدارد. و این رسم معشوق است که هرچه دوستش بدارند، آخرش هم او تو را دوست ندارد.

پیوست: بیایید همه را ببخشیم، همه ی کسانی که فراموشمان کردند، همه ی کسانی که به ما بی توجه بودند، همه ی کسانی که ما را رنجاندند و هیچ سعی نکردند از دلمان در بیاورند. همه ی کسانی که هیچ از ما یاد نکردند. همه ی کسانی که خواسته و ناخواسته خراش انداختند روی صورت احساسمان و مرهمی هم رویش نگذاشتند. آنها هیچ تقصیری نداشتند، فقط دوستمان نداشتند.

نظرات 8 + ارسال نظر
تی تی دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 08:48 ب.ظ

فیروزه ؟!

به همین راحتی ببخشیم؟
باش. می بخشیم!

به زبان.
اما در دل و جان؟!

اگه تلقین کنیم میشه:دی

ولی کاملا جدی نوشتم اینو. طفلی ها گناهی ندارن. خب طرف رو دوست ندارن! خیلی ساده به این قضیه نگاه کن. بعدشم اگه قرار باشه آدما به خاطر دوست نداشتن، تقصیرکار باشن، خود من یکی از گنهکارترین آدم هام!!!! جدی!

تی تی سه‌شنبه 5 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:44 ق.ظ

نه نگاه ...

"بیایید همه را ببخشیم، همه ی کسانی که فراموشمان کردند، همه ی کسانی که به ما بی توجه بودند، همه ی کسانی که ما را رنجاندند و هیچ سعی نکردند از دلمان در بیاورند. همه ی کسانی که هیچ از ما یاد نکردند. همه ی کسانی که خواسته و ناخواسته خراش انداختند روی صورت احساسمان و مرهمی هم رویش نگذاشتند. آنها هیچ تقصیری نداشتند، فقط دوستمان نداشتند."

این همه رنجوندن و یاد نکردن و فراموش کردن نتیجه گیریش همیشه دوست نداشتن نیست، می شه حداقل می شه احترام می گذاشت به دوست داشتن یا توجه دیگری
، همین...
به نظر من این نتیجه گیری همیشه درست در نمیاد، ممکنه از بی ... نمی دونم بی معرفتی یا هر چی اسمش رو گذاشت باشه"

معرفت واسه کسی که دوسش نداری؟!!! یه کم شعاری به نظر میاد! احترام؟!! نمی دونم!
بدی این وبلاگ اینه که همه خواننده هاش مثل خودم تنبل هستن!! به نظرم این موضوع جای بحث داره!! اینکه وقتی یکیو دوست نداری، تا کجا باید مراعات حالشو بکنی؟! ولی میبینی که!! همه زورشون میاد فکر کنن یا اظهار عقیده کنن!!

آقای حامد سه‌شنبه 5 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 03:56 ب.ظ

من که می بخشم! چون خودم معمولا نقش فراموشکار و بی مرام رو بازی می کنم و بهمین دلیلم معتقدم نباید از کسی کینه به دل گرفت, همینجور که خودم معمولا بعد از مدتی فراموشکاری کاملا ریست می شم و از هیچکس کینه به دل نمی گیرم!

خب تو کلی گفتی!! اما این قضیه خاص تره! به هر حال تو می بخشی! خوبه:)

خودم سه‌شنبه 5 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 06:22 ب.ظ

راستش من دوباره فکر کردم!! جدا از قضیه مرام یا معرفت، به نظرم نباید طرف توی توهم بیفته!! مثلا فک کن تو یکیو دوست نداری، اما به قول تی تی این وسط بخوایم معرفت خرج کنیم، خب طرف عاشقه! میفته توی توهم که آره، این منو دوست داره یا بالاخره یه روزی دوست خواهد داشت!! یعنی قشنگ طرف میره سرِ کار!!
من خودم ترجیح می دم اگه یکی دوسم نداشت، مثل خودم عمل کنه! صاف بیاد زل بزنه تو چشمام، بهم بگه: ببین، من شما رو دوست ندارم! روز خوش( تو مایه های هِری!!)

مریم یخ زده سه‌شنبه 5 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:36 ب.ظ http://maryami.com

عزیزم خوب معلومه هیچ کس تقصیری نداره این وسط! دوست داشتن که زورکی نیست. آدمهام یک روز عاشقند یک روز فارغ. شما اون اونگ رو میخواستی چی کار حالا:دی

موافقم:) البته با قسمت یه روز عاشق و یه روز فارغش اصلا اصلا موافق نیستم!!چه خبره مگه؟!!!

کار خاصی نمی خواستم باهاش بکنم!! یادته تو کتاب فیزیک می خوندیم که نیروی عمل و عکس العمل با هم مساویه! از روی این قانون اگه چند تا آونگ رو موازی هم قرار بدیم به طوریکه بتونن به هم ضربه بزنن، تا ابد!! این اونگ ها بهم ضربه می زنن!(به شرط اینکه نیروی اصطکاک هوا رو حذف کنیم). البته چون من به محیط خلاء دسترسی نداشتم،آونگ ها بعد یه مدت وایمیستادن! اینجوری شد که منم گفتم برا خودت:دی

ای بابا مریم، ما هم اینجا یخ زدیم برا خودمون!

تی تی چهارشنبه 6 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:27 ق.ظ


می دونی این هری گفتن زمانی خوبه که طرف پاش رو از گلیمش درازتر کنه، یعنی نگیره مطلب رو !

واین وهم برش داشتنه رو راست می گی !

ولی وقتی متوجه بشه که از طرف تو خبری نیست و این رو باید با روی خوش گفت . با رفتار مسالمت آمیز !
می دونی چرا ؟ چون اون هم دل داره و وقتی تو چشماش زل بزنی و بگی نه یا اینکه آب پاکی رو بریزی رو دستش یه هو غمباد می کنه!
بعد فکر کردی ممکنه این بلا یه روز سر خودت بیاد. چون اون موقع برای تو بی اهمیت بوده ، بعد وقتی از زاویه اون شخص نگاه می کنی می بینی چققققدر مهم بوده!

ولی رعایت کردن حد اعتدالش مهمه! یعنی دودستی نزنی تو سرش. همچین بها هم ندی وهم برش داره.!
البته اگه طرف ، همچین متوجه نشد بزنیش. موافقم!

"حالا باز جای بحث داره.باید ریزتر شد!
گاهی همین اعمال هم برداشتهای دیگه ای رو ایجاد می کنه!"

اگه طرف آشنا باشه وخیلی رفیق این قضیه سخته یه کم!
چون نمی خوای رفاقته هم بمیره! ممکنه یه کم قاراش میش بشه! :دی

من همچنان روش زل زدن رو ترجیح میدم، حتی برای خودم!!!

اوهوم:( اما بهتره رفاقته بمیره. به صلاح هر دو طرفه! مخصوصا برا اونی که عاشقه! مرگ یه بار، شیونم....

تی تی چهارشنبه 6 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:20 ب.ظ

اوهوم !

اوهوم:(

نگینی یکشنبه 17 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:57 ب.ظ http://neginin.persianblog.ir

تمام این جملاتی که نوشتی حرف دل من بووود با تمام وجوودم باهات موافقم...

:) خوشحالم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد