هستی من، وقتی که نیستی...

تو که هستی، می خواهم تو را خفه کنم. تو که نیستی، می خواهم تمام دنیا را خفه کنم. 

 

پیوست: بعد اینکه دیدم الگوریتم ابداعیم، همچین خیلی هم بهینه جواب نمیده، شعر گفتنم گرفته!!! همچین دوز رمانتیکی ام هم زده بالا! مثلا آن "تو" ی بالا، آدم خاصی نیست. فقط این منم که رمانتیک گوییم شکوفا شده!!! دفترچه ام رو هم که نیست و نابود کردم.  

 

پیوست بی ربط:فقط بلدید وقتی کامنت دونی بسته بود، بیایید غرغر کنید!!! از این به بعد در کامنت دونی ام را باز می گذارم، ببینم چه گلی قرار است به سرم بزنید!!!!!  

پیوست به نگین: همان تعداد انگشت شمار مخاطب را، همین جوری که دیدی، می پرانم!!

نظرات 3 + ارسال نظر
جاوید دوشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 03:07 ب.ظ

دوبار اومدم کامنت بدم ، دیدم بستس بهت گفتم گفتی برو تو پست قبلی کامنت بده رفتم پست قبلی اونم بسته بود ! تو هر صفحه هم که یه پست بیشتر نذاشتی مگه ملت بیکارن بگردن ببینن کدوم پستت کامنت دونیش بازه ، خوب باز بذار ، تو که تاییدی هم هستی ، هر جا نمی خواستی کامنت داشته باشه تایید نکن بذار خالی باشه والا !

:)))))) چطوری تو؟ خوبی؟:)

نگین دوشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 08:46 ب.ظ

تو خیلی خوبی
اخلاقت خیلی بامزس
منم یک جورایی همینطوریم
نه بابا/ اولن که ما انگشت شمار نیستیم و بیشتر ازون تعدادی هستیم که تو فکر می کنی
دوم اینکه/ من مخاطب پرویی هستم به این راحتی ها نمی پرم.
:D

نه نگین جون. تو هم مخاطب فصلی هستی:) ببخشید اینقدر رک میگما! من هشت نه ساله این وبلاگ رو دارم. قلق مخاطبم دستمه. می دونم چه جورین! البته منم از هزار سال پیش تا حالا هیچ حرکت مثبتی نزدم ....

نگین سه‌شنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 09:43 ق.ظ

نمی دونم والا
اما اینو می دونم که تا وقتی که لپ تاپم سالمه و دسترسی به اینترنت دارم/ همیشه بهت سر میزنم!
چه می دونی تو که من کی هستم و دلیلم چیه/ شاید این کار به نفعمه... شایدم با نوشته های تو خیلی حال می کنم!

:) نمی دونم! ولی همیشه همون جوری بهده که گفتم. خب شاید این دفعه فرق کنه:) شاید...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد