عطر من بوی برگ درخت گردو می دهد. بوی چاقاله بادام خوردن زیر باران تند بهاری را می دهد. بوی خنکای شبانه دماوند را می دهد. عطر خواهرم بوی نشاط می دهد. بوی دخترکی سوار بر دوچرخه بر ساحل دریا را می دهد. بوی باد شرجی دریا را بر موهایش می دهد. عطر پدرم بوی فرودگاه را می دهد. بوی کنفرانس، بوی جلسه. بوی رسمی بودن و رسمی شدن را می دهد. عطر دختر داییم بوی رنگ نباتی و گل بهی خیلی خیلی کم رنگ را می دهد. بوی شکلات شیری در غروب پنج شنبه ها را می دهد. بوی تورها و کتان های کرم رنگ لباس عروسی های قدیمی را می دهد. عطر پسر داییم بوی شکلات تلخ، قهوه تلخ و اسپرسو تلخ می دهد. بوی سیگار می دهد. بوی کافی شاپ های تاریک و دنج را می دهد. عطر دختر خاله ام بوی توت فرنگی و هلوی تازه را می دهد. بوی شکلات های میوه ای دراژه را می دهد. بوی ژله ی انگور و بلوبری را می دهد. عطر همکلاسیم بوی آتش می دهد، بوی آفتاب تند ظهرهای تابستان را می دهد. بوی آدم تنهایی که وسط بیابان گیر کرده می دهد. و بویش آنقدر گرم است که مجبور می شوم به دروغ به اش بگویم: من به بوی عطر شما آلرژی دارم. لطف می کنید کمی دورتر بایستید؟!
از عطر دختر خالت خوشم اومد ، خوب من کلا میوه دوست دارم !
:)
نظری ندارم.
همینطوری اومدم که بگم هستم.
:*
عطر ها فقط بو نیستند. این را خیلی با ات موافقم.