رفتن همیشه بد نیست.

چهل روز مانده تا بروی. روزها را دانه دانه میشمارم تا تمام شوند، تا بشوند چهل و تو رفته باشی.  نفس عمیق می کشم وقتی که تو رفته باشی. فضا بدون تو سبک تر است.  

 

پیوست: چه روزگاری است، یک عالمه آدم اینجا است که همه ناراحت هستند از اینکه او می رود، اما من اینجا در انتهای دلم قند آب می شود از اینکه دیگر نمی بینمش! خوب است که هیچ کس این را نمی داند!