خب خیلی وقته می خوام یه چیزایی اینجا بنویسم. تقریبا چهار روزه. واسه خاطر اینکه اصلا دوست نداشتم حالا که توی مود ننوشتن هستم، پست آخر وبلاگم اینقدر غمناک باشه. (حالا ممکنه برا شما اصلا غمناک نباشه، حتی فان هم باشه. اما شما که مهم نیستید. الان این منم که مهمم!) خب اولش یه کم فکر کردم که یه اهنگ دیگه بذارم اینجا. یا مثلا این سایت رو معرفی کنم. بگم من تو این سایت یه اکانت دارم وکلی باهاش حال میکنم. بگم که مثل گودر خدابیامرز میمونه. با این تفاوت که اونجا فقط عکس شیر میکنی بین دوستات. بعد چند تا عکس بذارم که بیشتر تشویق بشید و اینا. بعد دیدم نه حوصله عکس گذاشتنم میشه، نه آهنگ. بعد گفتم بیام چهار تا خط یه چیزی بنویسم و برم. سوال پیش اومد! خب چی؟ مثلا میشد بیام در مورد کار موقتم بنویسم. اینکه اینقدر موقت هست که شبا چشمام کاملا باز باشه برای فیلم دیدن. بعدش هنوزم اینقدر چشمام باز باشه که یه ساعتی توی نت بچرم. و باز چشمام هنوز اینقدر باز باشه که با طمآنینه نه تنها کرم شب و دور چشم صورتم رو که حتی می تونم کرم کف پام رو هم بزنم!! (اصرار نکنید بیشترش رو. واقعا بعدش بیهوشم.) یا میشد بیام در مورد کلاس جدیدم بنویسم. یا در مورد کلاس بدن سازیم که قد خون بابام پول بابتش دادم، بگم. اینکه خیلی حوصله بدن ساختن رو ندارم! ولی بجاش میتونم کل کلاس رو بخندم. یا می تونستم بزنم جاده خاکی. از دغدغه هام بنویسم. از سرزنش های جور واجوری که پنهان و آشکار مثل پتک میخورن وسط صورتم. اینکه من نباید مهاجرت کنم به یه شهر دیگه، باید مهاجرت کنم به یه کشور دیگه. اینکه چرا دکترا نمی خونم. اینکه چرا وقتم رو سر هنر تلف میکنم. اینکه چرا آروم و قرار ندارم. چرا مدام این شاخه اون شاخه میپرم. چرا شوهر نمیکنم!!( فک کن!) چرا هر چی پول در میارم، خرج میکنم. چرا مثل سگ پاچه ی مردم رو میگیرم. چرا نمیشه باهام دو کلمه حرف جدی زد. چرا خوشم نمیاد ازم سوال بکنن. چرا جوابی که بهشون میدم اینقدر گستاخانه است! و هزار تا چیز دیگه.... می بینید. سوژه زیاده، حوصله کمه.

نظرات 2 + ارسال نظر
iceb0y یکشنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:43 ب.ظ http://iceb0y.wordpress.com

چرا آخرین پست این وبلاگ؟ تو که اهل این لوس‌بازیا نبودی..

یه درصد فکر کن این آخرین پستم باشه! من و چه به این جربزه ها!!

مونا سه‌شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:02 ق.ظ http://loveflash.blogsky.com

یکنفر در همین نزدیکی ها
چیزی
به وسعت یک زندگی برایت جا گذاشته است ...
خیالت راحت باشد
آرام چشمهایت را ببند
یکنفر برای همه نگرانی هایت بیدار است
یکنفر که از همه زیبایی های دنیا
تنها تو را باور دارد
موفق باشی

هاه (آیکونِ پوزخند نداره بلاگ اسکای؟!)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد