اشتباه کردم. اشتباه کردم وقتی دیشب خیابان ونک را بالا می رفتم، وقتی کنار پیاده رو آن آقایی که نشسته بود و تار میزد، که صدای تارش توی آن شلوغی می آمد روی انحنای گردن، زیر گوش ات می نشست، همان موقع نرفتم روبرویش بنشینم و یک دل سیر فقط بشنوم!  

 پیوست: یک کاپشن چهارخانه  سفید و سیاه پوشیده بود، شلوار جین خاکستری، کلاهش را داده بود تا پایین چشم هایش. قد بلندی داشت، حدود سی ساله، شاید کمی بیشتر، شاید کمی کمتر. اگر دیدینَش گوشه کنار یک پیاده رویی، خیابانی، اشتباه من را تکرار نکنید. 

نظرات 1 + ارسال نظر
زریر جوان پنج‌شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 02:10 ب.ظ http://3nafar.ir

هوووووووووو اونقد اینجوری همه چیز رو از دست میدیم که دیگه برامون عادی شده.
گاهی حتی زندگی نکردن هم برامون عادی میشه.

بیشتر درگیر زندگی نکردنمون هستیم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد