آخرین بار بود که برایت گریستم. قسم مى خورم که آخرین بار بود.
هیچ چیز هیچ وقت تمام نمی شود، تمام شده ها همیشه یک گوشه ی اتاق، می نشیند و دایم با چشم های خیره خیره، زل می زنند توی چشم ها!
رسما دق مى دهند.
هزار بار گفتم دیگه برام مهم نیستی ولی لامصب هربارمیبینمت به هم میریزم باور کن دل من دیگه طاقت نداره
به کى دارى میگى اینا رو؟!
هیچ چیز هیچ وقت تمام نمی شود، تمام شده ها همیشه یک گوشه ی اتاق، می نشیند و دایم با چشم های خیره خیره، زل می زنند توی چشم ها!
رسما دق مى دهند.
هزار بار گفتم دیگه برام مهم نیستی ولی
لامصب هربارمیبینمت به هم میریزم
باور کن دل من دیگه طاقت نداره
به کى دارى میگى اینا رو؟!